[ad_1]
نوشته و ویرایش شده توسط مجله ی رنگو
«ایلان ماسک» اخیراً حرف های می بود پروژه بعدی نورالینک ایمپلنت قشر مغزی موسوم به «Blindsight» خواهد می بود تا نابینایان را درمان کند. او میگوید ابتدا «رزولوشن» بینایی افراد دریافتکننده این ایمپلنت پایین خواهد می بود اما درنهایت امکان پذیر از دید طبیعی انسان نیز فراتر برود. این ادعا چه مقدار به حقیقت نزدیک است؟ محققان در پژوهشی تازه میگویند داشتن این چنین دیدگاهی در مقوله بینایی انسان اساساً غلط است.
ایلان ماسک مدتی قبل در ایکس او گفت در پروژه Blindsight رزولوشن ایمپلنتهای نورالینک، ابتدا همانند گرافیک کنسولهای قدیمی نینتندو پایین خواهد می بود اما بهمرور بهبود خواهد یافت. این ادعا بر این باور محکم است که نورونهای مغز همانند پیکسلهای نمایشگر می باشند؛ به همین علت برخی فکر میکنند «پیکسل زیاد تر یعنی دید بهتر.»
اکنون بر پایه گزارش The Conversation، محققان دانشگاه واشنگتن مدلی محاسباتی تشکیل کردهاند که میتواند بینایی انسان از طریق ایمپلنت قشری را همانندسازی کند. با این مدل میتوان دریافت تعداد پیکسل بالا، لزوماً تصویری آشکار و طبیعی اراعه نمیدهد.
چرا نورالینک نمیتواند به نابینایان دید کاملاً طبیعی بدهد؟
محققان که پژوهش آنها در نیچر انتشار شده، فیلمی از گربهای با رزولوشن ۴۵,۰۰۰ پیکسل را با همان فیلم که توسط ۴۵,۰۰۰ الکترود قشری تشکیل شده می بود و هر الکترود یک نورون را تحریک میکند، قیاس کردند. همان گونه که در عکس پایین میبینید، هرچند میتوان در عکس سمت راست گربه را تشخیص داد، همانند عکس مهم سمت چپ با همان مقدار پیکسل نیست.
علت تاری فیلم تولیدشده توسط الکترودها این است که هر نورون قشر بینایی انسان برابر یک پیکسل نیست. بهعبارت دقیقتر، هر نورون «میدان تأثیر» (Receptive field) خاصی دارد که محرکی (همانند نور) این میدان را تحریک میکند. اکنون، الکترود ایمپلنت نمیتواند در افراد نابینا دقیقاً این میدان را تحریک یا همانندسازی کند.

برای مثال، هنگامی به ستارهای در آسمان شب نگاه میکنید، هزاران نورون با میدانهای تأثیری که همپوشانی دارند، عکس آن ستاره را تشکیل میکنند. بهعبارت دیگر، نقطه نوری کوچک، همانند یک ستاره، تبدیل الگوی پیچیدهای از تحریک نورونهای بینایی میبشود؛ به این علت برای دیدن ستارهای منفرد با تحریک مصنوعی قشر مغز، باید همان الگوهای عصبی طبیعی را بازتولید کرد.

بدیهی است که در این کار به هزاران الکترود نیاز است. این چنین باید الگوی صحیح عکس العملهای عصبی را تکرار کرد که الزام دانستن میدان تأثیر هر نورون است. از سویی همانندسازیهای محققان مشخص می کند دانستن مکان میدان تأثیر هر نورون در فضا کافی نیست.
بهطورکلی تا این مدت راه معقولی برای تعیین میدان تأثیر هر نورون در فردی نابینا وجود ندارد. بدون این اطلاعات، نابیناها نمی توانند ستارهها را همانند فردی سالم ببینند؛ به این علت تشکیل بینایی با پشتیبانی ایمپلنتهای قشر مغزی، صرفنظر از تعداد الکترودها، دانهدانه و ناقص خواهد می بود.
درمجموع، با استناد به این پژوهش میتوان او گفت ادعاهای ایلان ماسک مبنی بر این که ایمپلنت نورالینک میتواند دیدی با رزولوشن بالا به افراد بدهد، به گمان زیادً چندان صحیح نیست.
دسته بندی مقالات
[ad_2]