اقتصاد دیجیتال ایران در دو بحران بزرگ_رنگو

اقتصاد دیجیتال ایران در دو بحران بزرگ

[ad_1]
نوشته و ویرایش شده توسط مجله ی رنگو

در پنج سال قبل، کسب‌وکارهای نوآور ایرانی و فعالان اقتصاد دیجیتال با دو بحران بی‌سابقه روبه رو شده‌اند: نخست، همه‌گیری کرونا که ساختار سنتی کسب‌وکار را به چالش کشید و آن‌ها را به سمت تحول دیجیتال سوق داد؛ و اکنون، شرایط جنگی و اختلالات گسترده در اینترنت که قلب زیرساخت این تحول را مقصد گرفته است.

دیجیاتو در گفتگو با «حسین سلاح‌ورزی»، رئیس سازمان ملی کارآفرینی ایران، نگاهی انداخته به آنچه اقتصاد دیجیتال ایران از دو بحران بزرگ تازه آموخته؛ از الزام بازنگری در مدل‌های رشد گرفته تا تدوین برنامه‌هایی برای زنده ماندن در دل مشکلاتهای ساختاری. 


سوسن نوری، دیجیاتو: توانایی زیسته کسب‌وکارهای دیجیتال در کرونا و جنگ چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارد؟

حسین سلاح‌ورزی، رئیس سازمان ملی کارآفرینی: توانایی کسب‌وکارهای دیجیتال ایرانی در روبه رو با بحران کرونا و موج مدام اختلالات اینترنتی، گرچه هر دو چالش‌های بی‌سابقه‌ای را پیش رویشان قرار دادند، اما در تحلیل عمیق‌تر، شباهت‌ها و تفاوت‌های بنیادینی را آشکار می‌سازند.

در وهله اول، هر دو دوره با عدم قطعیت شدید، سختی مالی بی‌سابقه و نیاز مبرم به انعطاف‌پذیری و بازتعریف مدل کسب‌وکار برای فعالان این حوزه همراه بودند. در هر دو حالت، کسب‌وکارها با افت درآمد، مشکلات نقدینگی و حتی خطر تعطیلی روبرو شدند. علاوه بر این، هر دو بحران، ضعف‌های زیرساختی و کاستی‌های قانونی حاضر در سرزمین را بیشتر از پیش نمایان ساختند و بر الزام تحکیم زیرساخت‌ها و قوانین حمایتکننده کسب‌وکارهای دیجیتال پافشاری کردند.

با این حال، تفاوت‌های ماهوی این دو بحران، پیامدهای کاملاً متغیری را برای اکوسیستم دیجیتال ایران به ارمغان آورد. کرونا، به گفتن یک بحران بهداشتی جهانی، در کمال شگفتی، به نوعی کاتالیزور شتاب‌دهنده تحول دیجیتال شد. با اعمال محدودیت‌های فیزیکی، مردم و کسب‌وکارهای سنتی به ناچار به سمت خدمات آنلاین سوق داده شدند؛ از آموزش و خرید گرفته تا سلامت از راه دور. این حالت، تقاضا برای پلتفرم‌های دیجیتال را به شکل بی‌سابقه‌ای افزایش داد و برای تعداد بسیاری از کسب‌وکارهای اینترنتی، زمان‌های رشد و جذب کاربران جدیدی را فراهم آورد. چالش مهم در آن دوران، پاسخگویی به این تقاضای فزاینده و بهینه‌سازی عملیات آنلاین می بود.

در روبه رو، اختلالات اینترنتی، نه یک محرک، بلکه دعوا‌ای مستقیم به شریان حیاتی اقتصاد دیجیتال به حساب می اید. اینترنت در اینجا از بستر مهم فعالیت و زمان‌آفرینی به مانعی فلج‌کننده تبدیل می‌بشود. کسب‌وکارها به جای گسترش دیجیتالی، ناگزیر به برگشت قهقرایی به مدل‌های آفلاین یا حتی تعطیلی اجباری سوق داده خواهد شد. این حالت هیچ فرصتی خلق نمی‌کند، بلکه به شکلی سیستماتیک مطمعن، قیمت‌آفرینی و آینده‌نگری را در این حوزه از بین می‌برد. پرداخت‌های آنلاین مختل، ارتباطات قطع و دسترسی به مشتریان عملاً ناممکن می‌بشود. این حالت نه تنها اندوخته‌گذاران را فراری می‌دهد، بلکه توانایی های مورد قیمت را نیز به سمت مهاجرت سوق می‌دهد و کم کم پایه‌های اکوسیستم را ویران می‌کند.

مسئله کلیدی دیگر در تفاوت این دو بحران، در قوت تطبیق‌پذیری کسب‌وکارها نهفته است. در دوران کرونا، کسب‌وکارها تا حد بسیاری فضای مانور و قابلیت تطبیق داشتند؛ با نوآوری در لجستیک، گسترش اپلیکیشن‌ها یا اراعه خدمات تازه، می‌توانستند بحران را مدیریت کنند و حتی به رشد برسند. اما در روبه رو با اختلالات اینترنتی، توانایی تطبیق عملاً به صفر می‌رسد. هیچ راه‌حل دیجیتال جایگزینی وجود ندارد و کسب‌وکارها در عمل فلج خواهد شد، مگر آنکه به طور کامل از فضای آنلاین خارج شوند، که این خود به معنی از دست رفتن ماهیت دیجیتال آن‌ها است.

به طور خلاصه، می‌توان او گفت که بحران کرونا، با وجود همه سختی‌ها، به نوعی آزمونی برای تاب‌آوری و بلوغ اقتصاد دیجیتال ایران می بود و در نهایت به گسترش آن انجامید. در روبه رو، اختلالات اینترنتی، تهدیدی وجودی و مخرب برای بقای این اقتصاد محسوب می‌بشود که نه تنها مانع رشد است، بلکه به نابودی آنچه با زحمت و اندوخته‌گذاری در طول سالیان متمادی ساخته شده، می‌انجامد.

درس‌های راهبردی از دو بحران در حوزه منبع های انسانی، اندوخته‌گذاری، گسترش بازار و زیرساخت چیست؟

دو بحران بزرگ و کاملاً متفاوت، همه‌گیری کرونا و بعدتر اختلالات مکرر اینترنتی، برای کسب‌وکارهای دیجیتال ایرانی، درس‌های راهبردی عمیق و یقیناً متمایزی به همراه داشتند. این توانایی‌ها، ابعاد مختلفی از منبع های انسانی و اندوخته‌گذاری گرفته تا گسترش بازار و زیرساخت را زیر ذره‌بین برد و هر یک را به روشای خاص به چالش کشید.

در حوزه منبع های انسانی، کرونا نیاز به انعطاف‌پذیری در مدل‌های کاری، به‌اختصاصی دورکاری و اهمیت دقت به سلامت روان تیم را به‌خوبی نشان داد. این چنین، ارتقاء توانایی‌های دیجیتال برای همه اعضا به یک الزام تبدیل شد. اما اختلالات اینترنتی، ما را با چالش عمیق‌تری مواجه کرد: چطور استعدادها را در این فضای پرنوسان و بی‌افق نگه داری کنیم؟ ناپایداری‌های مداوم، فرسایش روحی، کم شدن منفعت‌وری و در نهایت، مهاجرت نیروی متخصص را به جستوجو دارد.

اینجا درس مشترک و حیاتی این است که در این چنین محیط‌های پرنوسانی، نگه داری روحیه و تشکیل حس امنیت شغلی – حتی در نبوده است امنیت زیرساختی – به همراه اندوخته‌گذاری روی توانایی‌های ترکیبی (آنلاین و آفلاین) برای تاب‌آوری تیم، از هر زمان فرد دیگر مهم‌تر است.

هنگامی به اندوخته‌گذاری فکر می‌کنیم، کرونا به ما آموخت که چه مقدار اندوخته‌گذاری روی تحول دیجیتال و زیرساخت‌های آنلاین حیاتی است و حتی زمان‌های تازه‌ای برای جذب اندوخته در این حوزه‌ها گشود. اما اختلالات اینترنتی، ورق را کاملاً برگرداند. این اختلالات نه تنها پیش‌بینی‌پذیری را از بین برد و شریان حیاتی کسب‌وکار را قطع کرد، بلکه اندوخته‌های حاضر را به خطر انداخت و جذب اندوخته تازه را تقریباً به خوابی محال بدل ساخت. هنگامی ریسک اندوخته‌گذاری تا این حد بالا می‌رود، سخن بگویید از برگشت اندوخته در فضای دیجیتال بی‌معنی می‌بشود. به این علت، مدیریت دقیق نقدینگی، آمادگی برای بدترین سناریوها و عدم وابستگی صرف به اندوخته‌های خارجی، حیاتی‌تر از همیشه است. در واقع، پایداری و پیش‌بینی‌پذیری زیرساختی، ستون فقرات جذب و نگه داری اندوخته به حساب می اید.

در عرصه گسترش بازار، کرونا شدت پذیرفتن خدمات دیجیتال را به شکل بی‌سابقه‌ای بالا برد و زمان‌هایی طلایی برای ورود به بازارهای تازه و گسترش خدمات آنلاین خلق کرد. اما اختلالات اینترنتی، این مسیر را کاملاً مسدود کرد. این قطع و وصل‌های پی در پی، نه تنها دسترسی به بازار را مختل کرد، بلکه مطمعن مشتریان را خدشه‌دار ساخت و کسب‌وکارها را ناچار کرد تا – در صورت امکان – به مدل‌های سنتی بازگردند یا کلاً فعالیتشان را متوقف کنند. اینجا مسئله کلیدی، تنوع‌بخشی به کانال‌های ارتباطی و فروش (برای مثالً تشکیل مدل‌های هیبریدی آنلاین-آفلاین) و از آن مهم‌تر، تحکیم برند و جلب مطمعن مشتری از طریق ارتباطات شفاف، حتی در زمان‌هایی است که دسترسی به اینترنت قطع می‌بشود.

و در نهایت، به زیرساخت می‌رسیم؛ ستون فقرات هر کسب‌وکار دیجیتال. کرونا نیاز به زیرساخت‌های قوی اینترنتی، پرداخت آنلاین و لجستیک را بیشتر از پیش عیان ساخت. اما اختلالات اینترنتی با بی‌رحمی همه نشان داد که اینترنت، نه فقط یک ابزار، که شریان حیاتی و پاشنه آشیل اقتصاد دیجیتال ماست. کوچک‌ترین ناپایداری در آن، می‌تواند فلج‌کننده و ویرانگر باشد. اینجاست که پایداری، شدت و دسترسی به اینترنت، نه یک گزینه، بلکه پیش‌شرط هرگونه رشد و گسترش در این اکوسیستم است. بدون ضمانت این زیرساخت حیاتی، برنامه‌ریزی‌های راهبردی و اندوخته‌گذاری‌ها، معنی خود را از دست خواهند داد.

1750934942 403 اقتصاد دیجیتال ایران در دو بحران بزرگ رنگو

در کل می‌توانم عرض کنم، اگر کرونا به کسب‌وکارهای دیجیتال زمان‌های جدیدی برای رشد و نوآوری بخشید، اختلالات اینترنتی با تلخی همه، شکنندگی و وابستگی مطلق این کسب‌وکارها به یک زیرساخت پایدار را گوشزد کرد و لزوم برنامه‌ریزی برای بدترین سناریوها و افزایش تاب‌آوری در برابر بی‌ثباتی‌های بیرونی را به وضوح به ما آموخت.

یکی از مشکلاتهای تکرارشونده در سال‌های تازه، سیاست قطع یا اختلال گسترده اینترنت بوده؛ از آبان ۱۴۰۱ تا شرایط جنگی تازه. در کنار مشکلاتهایی همانند کرونا و جنگ، آیا می‌توان او گفت قطع اینترنت عملاً به یک بحران ساختاری تبدیل شده که باید در تحلیل‌های تاب‌آوری کسب‌وکارها در نظر گرفته بشود؟ کسب‌وکارهای دیجیتال چطور باید برای روبه رو با این چنین تصمیماتی آماده باشند؟

اینترنت در ایران، هنگامی قطع می‌بشود یا دچار اختلال گسترده می‌گردد، دیگر فقطً یک بحران مقطعی نیست؛ بلکه به یک حقیقت دائمی و بخشی جدایی‌ناپذیر از فضای کسب‌وکارهای دیجیتال تبدیل شده است. این اتفاق، برخلاف مشکلاتهای جهانی که امکان پذیر ریشه‌های بیرونی داشته باشند، در ایران عمدتاً ریشه‌ای داخلی، سیاسی و بعضی اوقات کنترلی داشته و متأسفانه با تکرار بالا و بدون هیچ قطعیت مشخصی رخ می‌دهد. برای کسب‌وکارهای دیجیتال، اینترنت نه فقط یک ابزار، بلکه شریان حیاتی و اکسیژن است. قطع شدن آن به معنی فلج شدن و ویرانی است؛ یعنی هر نوع برنامه‌ریزی طویل مدت به هم می‌ریزد. از این رو، استارتاپ‌ها و شرکت‌های دیجیتال ایرانی باید مفهوم تاب‌آوری را جور فرد دیگر تعریف کنند. تاب‌آوری دیگر فقطً به معنی مقاومت در برابر نوسانات بازار یا رقابت نیست، بلکه شامل ظرفیت بقا و تطبیق‌پذیری در شرایطی است که زیرساخت مهم، یعنی اینترنت، کاملاً قطع یا به شدت مختل می‌بشود.

در روبه رو با این حالت دشوار، کسب‌وکارهای دیجیتال باید به طور همزمان چندین راهکار را مد نظر قرار دهند. نخست، تنوع‌بخشی به کانال‌های دسترسی و فروش حیاتی است.

1750934942 103 اقتصاد دیجیتال ایران در دو بحران بزرگ رنگو

تکیه صرف به پلتفرم‌های آنلاین، خود را در معرض ریسک بزرگی قرار دادن است؛ به این علت، گسترش مدل‌های ترکیبی (آنلاین-آفلاین)، تشکیل کانال‌های فروش جانشین همانند فروش تلفنی یا حتی حضوری برای بخشی از خدمات و محصولات، یا گسترش اپلیکیشن‌هایی که قابلیت کار آفلاین دارند (در صورت امکان)، زیاد الزامی به نظر می‌رسد. در کنار این، تحکیم تاب‌آوری مالی و نقدینگی از اهمیت بالایی برخوردار است. در دوره‌های اختلال، پول درآوردن به شدت دشوار می‌بشود؛ بعد، داشتن ذخیره نقدی کافی برای پوشش هزینه‌های جاری و حقوق کارمندان برای چند ماه، حیاتی است. این به معنی مدیریت دقیق هزینه‌ها و عدم اتکا به اندوخته‌های خارجی در مختصر‌زمان است.

یکی دیگر از ابعاد حیاتی، نگه داری و توانمندسازی نیروی انسانی است. یکی از بزرگترین صدمه‌های این حالت، فرسایش روحی و مهاجرت متخصصان است. تشکیل حس امنیت شغلی، شفافیت در خبر‌رسانی و اندوخته‌گذاری روی توانایی‌هایی که در شرایط گوناگون (حتی غیردیجیتال) قابل منفعت گیری باشند، می‌تواند به نگه داری روحیه و انگیزه تیم پشتیبانی شایانی کند. همزمان با این عمل های داخلی، مدیریت ارتباطات و شفافیت با مشتریان نیز نقش کلیدی ایفا می‌کند. در زمان اختلال، ربط شفاف و صادقانه با مشتریان درمورد حالت خدمات و راه‌های جانشین، برای نگه داری مطمعن و وفاداری آن‌ها زیاد مهم است. سرانجام، آمادگی فنی و زیرساختی، گرچه در این عرصه دستمان بسته است، اما هم چنان قابل تأمل است. بازدید امکان منفعت گیری از سرورهای داخلی یا راهکارهای موقت برای دسترسی‌های اضطراری (که طبق معمولً بی‌منفعت است) و تلاش برای بهینه‌سازی سیستم‌ها برای کمترین پهنای باند، می‌تواند در برخی موارد چاره‌ساز باشد.

در کل، باید پذیرفت که قطع اینترنت یک ریسک پایدار و سیستماتیک در ایران است. پذیرفتن همین حقیقت، اولین و با اهمیت ترین قدم برای برنامه‌ریزی هوشمندانه و افزایش تاب‌آوری کسب‌وکارهای دیجیتال در این شرایط خاص محسوب می‌بشود.

نقش دولت و سیاست‌گذار در پشتیبانی به تاب‌آوری استارتاپ‌ها در مشکلاتها چیست؟

سخن از نقش دولت و سیاست‌گذار در تاب‌آوری استارتاپ‌ها که می‌آید، خصوصاً در ایران، لبخند تلخی روی لب می‌نشیند. در عالم خیال و کتاب‌های گسترش، دولت باید یک ستون فقرات محکم باشد؛ زیرساخت‌های پایدار (همانند اینترنت پرسرعت و بدون اختلال) را فراهم کند، قوانین شفاف و قابل پیش‌بینی وضع کند که هر روز تحول نکند، و دست آخر، پشتیبانی‌های مالی و تسهیلات واقعی بدهد که نه چوب لای چرخ باشد و نه منت.

اکنون بیایید برگردیم به حقیقتِ روی زمین. همین اینترنت، که برای استارتاپ‌ها حکم اکسیژن را دارد، خودش قربانی سیاست‌های دم‌به‌دقیقه‌ و قطع و وصل‌های بی‌علتاست. این دیگر پشتیبانی به تاب‌آوری نیست؛ این تیر خلاص است به ریشه‌ کسب‌وکاری که تازه جوانه زده. این حالت، به جای این که نقطه اتکایی برای بقا باشد، خودش عامل مهم شکنندگی و مهاجرت مغزها شده.

بعد، قبل از هر حرفی از تسهیلات و پشتیبانی، مهم‌ترین کاری که از دولت برمی‌آید، برداشتن همین مانع ها خودساخته است. یعنی، اول از همه دست از سر اینترنت بردارند!

سپس از آن، اگر قرار بر پشتیبانی باشد، باید فضا را برای رقابت سالم باز بگذارند، دست از دخالت‌های بیجا بردارند، قوانین را از این آشفتگی نجات دهند و اجازه دهند کسب‌وکارها نفس بکشند. تسهیلات مالی هم که خواهند داد، نباید همانند منت باشد یا با هزارتا بند و تبصره آدم را از هفت‌خوان رستم رد کند. باید واقعی، در دسترس و بدون بروکراسی زائد باشد. و یقیناً، گوش شنوایی هم داشته باشند؛ واقعاً پای سخن بگویید فعالان این حوزه بنشینند، نه فقط برای عکس یادگاری.

راستش را بخواهید، تعداد بسیاری از استارتاپ‌های ایرانی تاب‌آوریشان را نه به لطف دولت، که علی رغم سنگ اندازه‌ها و باوجود سیاست‌های بازدارنده آن پیدا کرده‌اند. نقش مهم دولت، فعلاً، این است که مزاحم نباشد. همین.

آیا در مدل رشد، گسترش و مقیاس‌پذیری کسب‌وکارها باید بازنگری کنیم؟

باید بپذیریم، زمان آن رسیده که نگاه‌مان به «رشد»، «گسترش» و «مقیاس‌پذیری» کسب‌وکار در ایران را از پایه و مبنا عوض کنیم. آن مدل‌های جهانی که در دانشگاه‌ها خوانده‌ایم یا در کتاب‌ها دیده‌ایم، همان‌هایی که بر پایه دسترسی بی‌قید و شرط به اندوخته، بازارهای باثبات، زیرساخت‌های یقین و قوانین روشن بنا شده‌اند، نه تنها اینجا جواب نمی‌دهند، بلکه می‌توانند همانند یک سم عمل کنند و کسب‌وکارمان را به ورطه نابودی بکشانند.

ما در یک محیط عادی نیستیم. سرزمین ما همانند یک کشتی در دریایی طوفانی است؛ نوسانات شدید ارزی، تحریم‌های کمرشکن، محدودیت‌های اینترنتی که هر روز شکل جدیدی به خود می‌گیرند، و تغییرات ناگهانی در قوانین که هیچ‌کس انتظارش را ندارد. آیا می‌توانیم با همان نقشه‌های قدیمی، از این طوفان عبور کنیم؟ قطعاً نه.

هنگامی نمی‌توانید برای فردا برنامه‌ریزی کنید، هنگامی هر لحظه امکان پذیر یک شوک تازه داخل بشود، مدل‌های رشد خطی و طویل مدت که نیاز به پیش‌بینی دقیق دارند، بی‌معنی خواهد شد. اینجا انعطاف‌پذیری و توانایی سازگاری سریع، حکم مرگ و زندگی را دارد.

اندوخته‌گذاری خارجی که تقریباً صفر است. اندوخته داخلی هم که یا با ریسک‌های نجومی روبه‌روست، یا در پیچ‌وخم بروکراسی و عدم شفافیت گم می‌بشود. در این چنین فضایی، جستوجو کردن رشد انفجاری با سوزاندن پول برای جذب سهم بازار، چیزی جز خودکشی مالی نیست. اینجا پول حکم خون را دارد و هدر دادن آن یعنی خونریزی تا مرگ.

1750934942 74 اقتصاد دیجیتال ایران در دو بحران بزرگ رنگو

فیلترینگ‌های بی‌امان، قطعی‌های مکرر اینترنت و از همه مهم‌تر، مهاجرت بی‌سابقه نخبگان و نیروی کار متخصص، ستون فقرات هر کسب‌وکار مدرنی را می‌لرزاند. هنگامی پایه و مبنا لرزان است، چطور می‌توانیم به فکر ساختن یک برج بلند باشیم؟ منفعت‌وری پایین می‌آید، هزینه‌ها بالا می‌رود و الگوی رشدی که بر دسترسی آسان به این‌ها بنا شده باشد، محکوم به ناکامی است.

  • من فکر می‌کنم که به جای پیروی کورکورانه از مدل‌های سیلیکون ولی، باید به فکر یک مدل بومی، سرسخت و واقع‌بینانه باشیم. مدلی که بر این ستون‌ها بنا بشود:
  • بقا، مقدم بر هر رشد کاذبی: مهم‌تر از شدت رشد، توانایی تاب‌آوری در برابر ضربه‌ها و ادامه حیات در شرایط سخت است. کسب‌وکار ما باید همانند یک گیاه کویری باشد؛ احتمالا کند رشد کند، اما در سخت‌ترین شرایط هم زنده بماند و ریشه‌اش را محکم کند.
  • سودآوری پایدار از همان روز اول: دیگر زمان آن نیست که سال‌ها پول بسوزانیم تا به نقطه‌ای برسیم که احتمالا روزی سودآور شویم. هر قدم گسترش باید توجیه اقتصادی داشته باشد و کسب‌وکار باید بتواند از همان ابتدا روی پای خودش بایستد و قیمت واقعی تشکیل کند.
  • چابکی و کم‌هزینگی، نه یک انتخاب، که یک الزام: باید بتوانیم با کمترین هزینه، بیشترین منفعت‌وری را داشته باشیم. فرآیندها باید به قدری انعطاف‌پذیر باشند که با هر تحول ناگهانی، بتوانند شکل عوض کنند. اینجا هیچ جایگاهی برای اتلاف منبع های و بوروکراسی‌های دست‌وپاگیر نیست.
  • نگاه به درون، حل مشکلات خودمان: با دقت به مانع ها بین‌المللی، احتمالا بهتر باشد انرژی‌مان را روی شناخت دقیق و حل مشکلات واقعی و نیازهای رفع‌نشده بازار داخلی بگذاریم. بعضی اوقات یک مشکل کوچک بومی، می‌تواند فرصتی پایدارتر از یک بازار بزرگ جهانی باشد.
  • تنوع در منبع های درآمد، همانند یک سبد چند تخم‌مرغی: وابستگی به یک منبع درآمد یا یک بازار خاص، ریسک را به شدت بالا می‌برد. باید به جستوجو تشکیل مدل‌های درآمدی متنوع باشیم تا اگر یک قسمت با مشکل روبه رو شد، بقیه قسمت‌ها بتوانند کسب‌وکار را سرپا نگه دارند.
  • همیشه برای بدترین سناریو آماده باشیم: پیش‌بینی مشکلاتها، تدوین برنامه‌های اضطراری و برسی مداوم ریسک‌ها، نباید یک کار جانبی باشد؛ باید جزئی جدایی‌ناپذیر از استراتژی روزانه ما باشد. باید بتوانیم فکر کنیم که اگر همه چیز به هم ریخت، چطور زنده می‌مانیم.
  • نگه داری و رشد اندوخته انسانی، با اهمیت ترین دارایی: در این شرایط سخت، تشکیل محیط کاری دلنشین، امن و باانگیزه، اندوخته‌گذاری روی آموزش و گسترش توانایی‌ها، و ساختن یک فرهنگ سازمانی قوی، حیاتی‌تر از همیشه است. این‌ها نه تنها منفعت‌وری را بالا می‌برند، بلکه می‌توانند تا حدودی جلوی مهاجرت مغزها را بگیرند.

باید به‌طور خلاصه عرض کنم، ما نیازمند پارادایمی هستیم که واقع‌بینانه، بومی‌سازی شده و بر پایه اصل «اول بقا، سپس رشد پایدار» بنا شده باشد. این نه یک انتخاب، که یک اجبار است برای ساختن آینده‌ای که در دل همین شرایط دشوار، ریشه بدواند و پایدار بماند.

چطور می‌توان ساختارهای حمایتی و نهادهای صنفی را برای مشکلاتهای بعدی تحکیم کرد؟

پایه‌های محکم‌تر برای نهادهای صنفی، اتاق ها و تشکل های خود انتظام و ساختارهای حمایتی، راهی است برای گذر موفق از مشکلاتهای اینده. این کار نه تنها به توانایی قبل‌مان تکیه دارد، بلکه باید با نبض امروز جامعه هماهنگ باشد. برای رسیدن به این مقصد، می‌توانیم روی چند محور کلیدی تمرکز کنیم.

در دل بحران، هنگامی هر دقیقه اهمیت دارد، باید دست نهادهای صنفی و تشکل‌ها باز باشد. برای همین، ابتدا باید قوانین و چارچوب‌های حقوقی را از نو بسازیم. باید دقیقاً اشکار بشود چه اختیاراتی دارند، چطور می‌توانند منبع های را بسیج کنند، و چطور با دولت هماهنگ شوند تا پشتیبانی‌های الزامی به موقع برسد. مهم‌تر این که، باید از استقلال و آزادی عملشان در شرایط اضطراری حمایتحقوقی بشود.

اما این اختیارات و چارچوب‌ها بدون پشتوانه مالی پایدار بی‌معناست. نباید فقط به حق عضویت دل ببندیم؛ باید به فکر منبع های مالی متنوع‌تری باشیم؛ از صندوق‌های اضطراری گرفته تا جذب پشتیبانی‌های اعضا، حمایتقسمت خصوصی و حتی تخصیص بودجه‌های اشکار در اوقات لزوم.

شفافیت مالی چراغ راه ماست؛ هنگامی اعضا و مردم بدانند پول‌ها کجا خرج می‌بشود، اعتمادشان زیاد تر جلب شده و زیاد تر شراکت می‌کنند.

در کنار پشتوانه مالی و حقوقی، آمادگی انسانی و تحکیم توانمندی‌ها نیز اهمیت بسزایی دارد. باید مشکلاتدیدگی را آموزش دهیم. برگزاری کارگاه‌های مستمر در رابطه مدیریت بحران، پشتیبانی‌های اولیه، حمایتروانی و ربط مؤثر در شرایط سخت برای اعضا و کادر اجرایی الزامی است. فقط آموزش کافی نیست، باید مرتب تمرین کنیم؛ همانند‌سازی مشکلاتها به ما پشتیبانی می‌کند نقاط ضعفمان را اشکار کرده و پروتکل‌های پاسخگویی را بهبود ببخشیم. این چنین، باید بدانیم چه افرادی چه تخصصی دارند و چطور می‌توانیم از توانایی‌هایشان در اوقات اضطراری منفعت گیری کنیم.

این آمادگی‌ها در انزوا بی‌ثمر است؛ نهادهای صنفی و تشکل‌ها نباید جزیره‌های تنها باشند. باید با بقیه سازمان‌ها، دانشگاه‌ها، قسمت خصوصی و حتی نهادهای دولتی پیمان همکاری ببندیم. اتاق‌های فکر مشترک بسازیم تا با هم بنشینیم، فکر کنیم و برای آینده برنامه‌ریزی کنیم؛ این یعنی تبادل دانش و توانایی برای روبه رو بهتر با خطرات.

در دنیای امروز، بدون منفعت‌گیری از فناوری نمی‌توانیم کارآمد باشیم. اندوخته‌گذاری در زیرساخت‌های ارتباطی و اطلاعاتی مدرن حیاتی است. پلتفرم‌های امن برای ارتباطات، سامانه‌های جمع‌آوری و تحلیل داده‌ها (برای نیازسنجی، برسی خسارات و بازدید اثربخشی پشتیبانی‌ها) و تسهیل ارتباطات در زمان بحران الزامی است. این چنین، همه باید بتوانند از این ابزارها منفعت گیری کنند و سواد دیجیتالشان را بالا ببریم.

اما همه این عمل های، تنها وقتی به ثمر می‌نشیند که بر پایه‌ای از مطمعن و شفافیت بنا شده باشد. پاسخگو بودن، یعنی مطمعن ساختن. نهادهای صنفی باید در روبه رو اعضا و جامعه، شفافیت کامل داشته و پاسخگو باشند تا مطمعن ملزوم برای بسیج عمومی در زمان بحران فراهم بشود. در زمان بحران، اطلاعات درست و به‌موقع، پادزهر شایعه ها است. باید کانال‌های ارتباطی مؤثری داشته باشیم تا اخبار صحیح را انتشار کرده و افکار عمومی را در مسیر درست هدایت کنیم. جامعه باید روی سخن ما حساب کند.

حقیقت این است که اگر این قدم‌ها را محکم برداریم، نهادهای صنفی دیگر تنها یک اسم یا یک تشکیلات اداری نخواهند می بود؛ آن‌ها به ستون‌های محکم جامعه تبدیل خواهد شد که در دل مشکلاتها، می‌توان روی آن‌ها حساب کرد. این یعنی جامعه‌ای تاب‌آورتر و آماده‌تر برای هر آنچه پیش روست.

نقش سازمان ملی کارآفرینی ایران  در تشکیل ادبیات تاب‌آوری و حمایتاز تصمیم‌گیری مبتنی بر حقیقت‌های پرریسک امروز ایران چه می‌تواند باشد؟

در فضای پرریسک کسب‌وکار امروز ایران، سازمان ملی کارآفرینی ایران نقشی حیاتی دارد. این سازمان باید ادبیات تاب‌آوری را نهادینه کند و به کارآفرینان پشتیبانی کند تا واقع‌بینانه تصمیم بگیرند.

چطور؟ کارآفرینان ایرانی نشان داده‌اند که می‌توان در شرایط سخت تحریم، نوسانات اقتصادی و چالش‌های داخلی هم تاب آورد و حتی رشد کرد. سازمان می‌تواند این الگوهای موفق را مستند و ترویج کند. این کار ادبیات بومی تاب‌آوری را غنی‌تر می‌کند. این چنین، از طریق کارگاه‌های تخصصی، انتشار کردن گزارش‌های موردی، تدوین راهنماهای عملی و گسترش محتوای آموزشی، می‌تواند کارآفرینان را با ابزارهایی همانند چابکی، مدیریت بحران، نوآوری تطبیقی و تفکر سیستمی آشنا کند. مقصد نهایی این است که کارآفرینان فقط به فکر بقا نباشند، بلکه بتوانند در شرایط عدم قطعیت، هوشمندانه رشد کنند.

برای تصمیم‌گیری‌های بهتر، داده‌های دقیق الزامی است. سازمان می‌تواند در جمع‌آوری، تحلیل و انتشار کردن اطلاعات مرتبط با ریسک‌های محیطی (اقتصادی، سیاسی، فناوری و اجتماعی) پیشگام باشد. برای مثالً با تشکیل پلتفرم‌هایی برای اراعه اطلاعات بازار، تحلیل‌های پیش‌بینی‌کننده از روندهای آتی، و برسی تأثیر سیاست‌ها بر کسب‌وکارهای کوچک و متوسط. اراعه گزارش‌های راهبردی و سناریوهای احتمالی پشتیبانی می‌کند کارآفرینان با دیدی بازتر ریسک‌ها را شناسایی و برایشان برنامه‌ریزی کنند.

یک راه دیگر، ساختن شبکه‌های قوی است. سازمان می‌تواند فضایی برای ربط کارآفرینان با منتورها، متخصصان مدیریت ریسک، حقوقدانان و اقتصاددانان فراهم آورد. این شبکه‌ها می‌توانند به پاتوق‌های همفکری و حمایتمتقابل تبدیل شوند و کارآفرینان را در روبه رو با چالش‌های پیچیده پشتیبانی رسانند. یا شناسایی قوانین و مقررات زائد و مانع در پیشروی فعالان ‌‌کسب و کارهای این حوزه.

در کل این عمل های سازمان ملی کارآفرینی ایران نه تنها به کارآفرینان پشتیبانی می‌کند تا نیرومندتر شوند، بلکه تاب‌آوری کل اکوسیستم کارآفرینی سرزمین را هم بالا می‌برد و فرهنگ تصمیم‌گیری آگاهانه را در رویارویی با حقیقت‌های پرریسک محیط کسب‌وکار تحکیم می‌کند.

دسته بندی مقالات

مقالات کسب وکار

مقالات تکنولوژی

مقالات آموزشی

سلامت و تندرستی

[ad_2]

پست های مرتبط